..♥♥..................
میروم از سر راهت گله ای نیست که نیست
گرچه سخت است ولی مساله ای نیست که نیست
میروم طعنه نزن بر سر قولم به خدا
هی نگو زود برو، حوصله ای نیست که نیست
تازه می فهمم از این خنده ی تلخم که عجب
بین لبخند و جنون فاصله ای نیست که نیست
بیخود از قسمت و از جور زمان هیچ نگو
در جوابت چه بگویم بله ای نیست که نیست
دو سه دیوان همه از سوز تو در دل دارم
خفه از درد دلم قابله ای نیست که نیست
میروم از سر راهت تو فقط اخم نکن
در سرم غیر همین مشغله ای نیست که نیست
..♥♥..................
علی نیاکوئی لنگرودی
*********◄►*********
شبهای بلند بی عبادت چه کنم؟
تن من به گناه کرده عادت چه کنم؟
یاران همه گویند که خدامی بخشد
گیرم که ببخشد، زخجالت چه کنم؟
*********◄►*********
ناشناس
oOoOoOoOoOoO
درد یعنى به کسى دل بدهى او ندهد
عشق را از سٓراخلاص دهى او ندهد
عین دیوانگى و زیره به کرمان بردن
که همه دار و ندارت بدهى او ندهد
oOoOoOoOoOoO
ناشناس